دانلود مبانی نظری رشته روانشناسی

مبانی نظری سلامت روانی

 
 
 
 
 
مقدمه
سلامت روانی، مانند سلامت جسمی، صرفا به معنای نبودن مشكلات یا بیماری نیست. سلامت روانی هم حالات عاطفی و هم شرایط ذهنی - یعنی هم احساسات وهم افكارها را در بر می‌گیرد. 
سلامت عاطفی معمولا به احساسات و زیر و بم‌های روحیه اشاره می‌كند. هركس ممكن است احساس كند كه غمگین، شاد، نگران، هیجان زده، شكست‌خورده، یا در اوج كامیابی است - گاهی ممكن است همه این احساس‌ها در یك روز به فرد دست دهد. افراد برخوردار از سلامت عاطفی با احساسات و حالات درونی خود در تماس هستند و می‌توانند به وجود آنها اذعان كنند یا آنها را بروز دهند. از جمله ویژگی‌هایی كه یكی از روانشناسان به نام دین شاپیر (1990) و پس از تجربه و تحلیل مطالعات گسترده درباره سلامت عاطفی به آنها پی برده،شامل خصوصیات زیر است:‌(جوشن لوو همکاران،1385)
 
تصمیم و كوشش در جهت سالم بودن. 
انعطاف‌پذیری و قدرت تطابق با شرایط گوناگون
پروراندن حس معنی‌دار بودن زندگی و اثبات آن
درك این نكته كه خود فرد مركز جهان نیست
عشق و محبت نسبت به دیگران 
دانستن قابلیت كمك به دیگران یا ارتباط برقرار كردن با آنان، به دور از خودخواهی 
داشتن احساس رضایت بیشتر در روابط نزدیك با دیگران 
 
حس تسلط بر ذهن و جسم كه فرد را قادر می‌سازد برای ارتقای سلامت خود شیوه‌های مناسب برگزیند و تصمیم‌های مقتضی اتخاذ كند. 
سلامت روانی توانایی ما را در درك واقعیت، همانگونه كه هست، پاسخ دادن به چالش‌های آن و در پیش گرفتن تدابیر خردمندانه برای زندگی كردن، توصیف می‌:ند. سلامت روانی به معنای فقدان هر نوع برانگیختگی و تضاد نیست، بلكه توانایی ماست برای فائق آمدن بر مراحل انتقالی، ضربه‌های عاطفی و كمبودها و محرومیت‌های زندگی، به شیوه‌هایی كه پایداری عاطفی و رشد شخصیت را امكان‌پذیر می‌سازد. فرد برخوردار از سلامت عاطفی برآن نیست كه از تعارض‌ها و فشارهای زندگی بپرهیزد، بلكه می‌كوشد با واكنش‌های خود نسبت به این عوامل، آنها را بشناسد، بپذیرد و بر آنها چیره شود، به طوری كه امكان تداوم زندگی وجود داشته باشد. سلامت روانی شامل ویژگی‌های زیر است.
 
توانایی انجام دادن وظیفه و اجرای مسئولیت‌های شخصی 
قابلیت برقرار كردن روابط انسانی با دیگران
برداشت‌های واقع‌بینانه از انگیزه‌های انسان 
فرایندهای تفكر و اندیشه‌ای خردمندانه و منطقی 
ارسطو سلامت روانی زندگی خردمندانه می‌داند كه استدلال برآن حاكم می‌باشد. 
 
از قرن هفتم تا شانزدهم سلامت روانی به صورت پرهیزكاری تعریف می‌شد و روان‌ نژندی نیز نوعی انفعال‌پذیری شیطانی محسوب شده بود، پس از شانزدهم مجددا تعریفی طبیعت‌گرایانه ارائه می‌شد همزمان با رنسانس روانپزشكی در اواخر قرن نوزدهم و تشخیص روان نژدی سلامت روانی به صورت «فقدان بیماری روانی» تعریف گردید. كارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فكر و روان را قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی و عادلانه می‌دانند. سلامت روانی چگونگی احساس فرد نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی اطرفیان «خصوصا با توجه به مسئولیتی كه در مقابل دیگران دارد» و چگونگی سازش ویبا درآمد خود و شناخت موقعیت مكانی و زمانی خویشتن تعریف نموده است. (غضنفری،1385)
 
واتسون نیز رفتار را نمودار شخصیت سالم انسان می‌داند كه موجب سازگاری او با محیط و در نتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می‌گردد. بین سلامت روانی و سلامت معنوی یا روحانی رابطه ای نزدیك وجود دارد،كه شامل توانایی‌ها برای شناخت هدف و انگیزه اصلی خود در زندگی و احساس خردمندی از دستیابی به هدف نیروهای نهفته درونمان است.همان ویژگیهای تقویت كننده زندگی كه برای ذهن یا مغز سودمندند،برای روح و جنبه‌های معنوی حیات هم اهمیت دارند.عكس این موضوع نیز صادق است.(افضلی1386T). بررسی جدید از 139تحقیق علمی نشان می‌دهد كه اغتقادات و فعالیتهای مذهبی-از قبیل دعا كردن،شركت در مراسم دینی و برقراری ارتباط با خداوند- بر سلامت و بهبود روانی افراد تاثیر مثبت می‌گذارد.(هلز،1376). 
فرهنگ تا اندازه‌ای،به تعریف بهداشت و سلامت روانی كمك می‌كند.در بعضی فرهنگ‌ها، مردان و زنان عواطف خود را با شدت فراوان ابراز می‌كردند و به نشانه شادی فریاد می‌زنند یا بهنگام روبرو شدن با مصیبت،با صدای بلند گریه و ناله می‌كنند. در فرهنگ‌های دیگر این نوع رفتار غیر عادی یا ناپسند تلقی می‌شود.در جامعه نامتجانس مانند امریكا، فرهنگ‌های متعددی بر احساس هویت و تعلق،خواستگاه اصلی و اعتقادات افراد اثر می‌گذارند.یكی از بهترین راهها برای پی بردن به میزان نفوذ فرهنگ‌،بررسی روزهای تعطیل اسمی است كه معنی و ارزش آداب و رسوم گوناگون را مورد تاكید قرار می‌دهد.(افضلی .1386)
 
با وجود این،در همه فرهنگ‌ها و همه كشورها مردان و زنان برخوردار از سلامت روانی در برخی ویژگیهای اساسی با هم شریك‌اند: آنان برای خود ارزش قائل هستند،در رفتار و برقراری ارتباط با افراد دیگر روشی معقول و منطقی در پیش می‌گیرند.ضمن برقراری روابط نزدیك با دیگران،آن را حفظ می‌كنند، محدودیتهای واقع بینانه را به همان اندازه امكانات و فرصتهای واقعی می‌پذیرند،به مشاغلی روی می‌آورند كه با استعدادهای طبیعی و آموزشهای علمی آنان مناسب دارند،و از نوعی احساس كامیابی و پیشرفت برخوردارند كه تلاشهای موردنیاز برای ادامه زندگی را توجیه پذیر می‌كند.با همه اینها، هر یك از آنان این اعمال را طبق روش و شیوه فردی ویژه خود انجام می‌دهند كه با دیگران فرق دارد. هدف هر گونه كوششی برای رسیدن به سلامت روانی آن نیست كه شما فردیت خود را از دست بدهید، بلكه هدف، پرورش امكانات درونی شماست.(باباپور،1381)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
فهرست مطالب

2-2تعریف سلامت: 5

2-2-1سلامت روان: 5

2-2-2-ابعاد سلامت: 6

2-2-2-1-سلامت جسمی: 6
1-2-2-2-سلامت روانی 7
2-2-3-سلامت معنوی: 7
2-2-2-4-سلامت اجتماعی: 8
2-2-2-5-سلامت هوشی: 8
2-2-2-6-سلامت محیطی: 9
2-2-2-7-سلامت روانی 9

2-2-3-سلامت روانی چیست؟ 9

2-2-4 مفهوم سلامت روانی و نظریه‌های مربوط به آن 13

4-4-ت) مفهوم سلامت روانی در نظریه‌های هستی‌گرایی 22

5-4 ث) مفهوم سلامت روانی در نظریات گشتالت 23

4-5-ج) مفهوم سلامت روانی در نظریات ارگانیسمی 24

6-4-چ)مفهوم سلامت روان در نظریه‌های شناختی 25

2-2-5-افراد سالم از نظر روانی 27

2-2-6-اهمیت سلامت روانی: 29

6-1-الف: عوامل زیستی: 31

6-2-ب: عوامل عاطفی و روانی: 31

6-3-ج: عوامل اجتماعی: 31
منابع ماخذ 34