دسته | مدیریت |
---|---|
حجم | 169 بایت |
صفحه | 43 |
فرمت | doc |
قیمت | 38000 تومان |
هدف از این تحقیق بررسی چالش های زنجیره تامین و افزایش کارایی و اثربخشی آن بصورت کامل و جامع و با منابع جدید می باشد
مقدمه
تعاریف مختصر و جامعی که میتوان از زنجیره تأمین و مدیریت زنجیره تأمین ارائه داد عبارتند از:
در طول دهه گذشته مدیریت زنجیره تأمین و مدیریت فناوری اطلاعات، توجه زیادی از دستاندرکاران و پژوهشگران را به خود جلب نموده است. همانطورکه از تکنولوژی اطلاعات استنتاج میشود، شرکتها گرایش زیادی به یکپارچگی دارند؛ بنابراین یکپارچگی، تکنیکی موثر در زنجیرهتأمین با تسهیم اطلاعات موثر در جهت بهبود عملکرد زنجیرهتأمین حساس، تلقی می شود. (زو و پنتون،2007 )[3]
شراکت بین سازمانها، راهی معمول و موثر به جهت یافتن و باقی ماندن در بازار رقابتی است. این امر ممکن است در میان گستره اجتماع، اقتصاد، خدمات و تکنیکهای ارتباطی حادث شود. (منزر2000 و همکاران)
طبق نظر (پرسون و هاکانسون 2004)، ما می توانیم حداقل 3 روند متفاوت در پیشرفت راه حلهای لجستیک در صنعت در سالهای گذشته شناسایی کنیم. ابتدا افزایش یکپارچهسازی در فعالیتهای لجستیک در خلال شرکت با هدف کاهش هزینههایی است معلوم شده نیازمند هماهنگی نزدیکتر و همکاری با تأمینکنندگان و مشتریان است. دومین مشخصه تمایل بهوجود آوردن سیستم تأمین موجودی، افزایش تخصص شرکتهای خصوصی است. جایگزینی فعالیتهای صنعتی از جمله فعالیتهای لجستیک مثالی از این گرایش است.
در نهایت سومین روند، مربوط به تغییرات و نوآوری است. اهمیت واکنش به تغییر تقاضای بازار، شرکتها را وادار می سازد تا هرچه بیشتر واکنشپذیر، سریعالعمل و هوشمند باشند. شرکتها بیوقفه دگرگون شده و برای افزایش اثربخش سازمان و رضایت مشتریان کلیدی تجدید ساختار میکنند. کمبود منابع و شایستگیهای مورد نیاز برای دستیابی بر موفقیتهای رقابتی، مدیران شرکتها را وادار میکنند که نگاهی عمیقتر به عملکرد و حیطه فعالیت شرکتهای خود داشته باشند. حدود سازمانی برای ارزیابی امنیت، که چگونه منابع تأمینکنندگان و مشتریان میتواند برای خلق ارزش فوقالعاده بکار رود. تلاشها برای تنظیم اهداف و یکپارچگی منابع در حدومرز شرکت برای بدست آوردن ارزش بالاتر به عنوان ابتکار مدیریت زنجیرهتأمین شناخته شده است. (فاوست و مگنن 2002)[4]
SCM میتواند به عنوان یکپارچهسازی فرآیندهای کلیدی تجارت تعریف شود، از مصرفکننده نهایی به واسطه تأمینکنندگان اصلی که محصولات، خدمات و اطلاعات را تهیه میکنند و از این رو افزوده برای مشتریان و بقیه صاحبان سهام دارند (کوپر 1997)، با این حال، همه با این موضوع که یکپارچهسازی و همکاری نزدیکتر بهترین راهحل درهمه مسائل است، موافق نیستند. باسک و جوگا[5] اعتقاد دارند که ما نیازمند تجدید ارزیابی در نگاه غالب بر مدیریت یکپارچه زنجیرهتأمین هستیم و پیشنهاد میکنند که ایجاد دو قطب در استراتژیهای زنجیرهتأمین میتواند منتهی به تفکیک و بالا بردن یکپارچگی نیمه نسبت به یکپارچگی کامل شود. برای بعضی شرکتها، یکپارچگی تنگاتنگ جوابگو میباشد. برای سایرین، یکپارچگی متمرکز باید به عنوان هدف در انتخاب حوزه های مدیریت زنجیرهتأمین قرار گیرد، مثل مدیریت کیفیت و اندازهگیری عملکرد. در حالی که در بقیه حوزهها کوشیدن برای یکپارچگی محدود، سودمند خواهد بود. طبق نظر آنها بنظر میرسد، فشارهای همزمان مدیریت زنجیرهتأمین به سمت جهت مخالفی باشد. (هارلند 2001)[6]
مطابق نظر اسکوجت – لارسون و باقچی 2002 [7]، یک رویکرد محتمل بر مدیریت زنجیرهتأمین مطرح میکند که عناصری مانند غلبه در برابر قدرت متوازن در زنجیرهتأمین بلوغ صنعت، درجه رقابت در صنعت و طبیعت محصولات ممکن است سطح مطلوب از یکپارچگی زنجیرهتأمین را مشخص کند.
با توجه به مباحث ذکر شده در بالا میتوانیم ببینیم که در نقشه تحقیق شواهد کمی از سطح واقعی یکپارچهسازی در میان شرکتکنندگان در زنجیرهتأمین وجود دارد. در حقیقت شماری موارد مبهم در این زمینه وجود دارد.
برای مثال ما درباره وسعت یکپارچهسازی مطمئن نیستیم و اینکه آیا مدیران شرکت باید از اطلاعات محدودی که میبایست با شرکای زنجیرهتأمین به اشتراک بگذارند راضی باشند. آیا بهتر نیست در حوزههای مختلفی مثل تولید، توزیع، تحقیق، توسعه و ... همکاری داشته باشند. نقش فناوری اطلاعات نیز میبایست روشن شود. با تمامی موارد فوق، شرکتها علاقمند هستند تا بدانند که آیا همکاری و اجرای تکنولوژی اطلاعات عملکرد سازمانی، به بهبود وضعیت سازمان منتج خواهد شد یا خیر؟